گویا از نظر مسئولان ذیربط در امر بهداشت و درمان و حتی ستاد ملی مقابله با کرونا، مردم همواره مقصر اصلی مشکلات مختلف در رابطه با عدم کنترل گسترش بیماری و نیز افزایش مرگ ومیر هستند. مدتهاست انگشت چنین اتهامهایی فقط به سوی مردم اشاره رفته و گویا مسئولان با مقصر دانستن مردم، در پی مبرا ساختن خود از انواع کوتاهیها و مشکلات خاص دیگر اقتصادی و اجتماعی هستند. آنان درگیر نگاهی یکسویه شدهاند و گویا درک درستی از وضعیت وخیم مردمی ندارند که بحران تحریمها و پاندمی کرونا را همراه با عوارض شدید اقتصادی این دو بحران تحمل میکنند. اما هر تحملی، آستانهای دارد و در نهایت به جایی میرسیم که اکنون رسیدهایم؛ جاییکه به گفته یک مسئول، مردم دچار «لجبازی» شدهاند، گویی لجبازی هم نوعی بیماری است که اینک در بین مردم همهگیری یافته است!
یعقوب موسوی، جمعیتشناس شهری و عضو هیات علمی دانشگاه الزهرا مخالف استفاده از تعبیر «لجبازی» است و در این رابطه به خبرنگار «فراز» چنین توضیح میدهد:
مقابله با کرونا، نیازمند مشارکت عمومی مردم است، چون مسئلهای است مربوط به مرگ و زندگی همه شهروندان. در چنین وضعیت بحرانی که جامعه ما دچار آن است، جابهجا کردن توپ مشکلات در بین نهادهای دولتی و رسمی و غیررسمی و ستاد ملی مقابله با کرونا و مردم انعکاس خوبی در بین مردم ندارد. مردم هم بر حسب اقتضائات خودشان، تا مدتی میتوانند شرایط موجود را تحمل کنند، نمیشود از آنان انتظار داشت که در کنار انواع بحرانها با اشکال مختلفش که بر جامعه حاکم است، همه ضوابط و قوانین را با هم رعایت کنند، این انتظاری نامعقول است؛ چون ما در شرایط «هنجارمند اجتماعی» قرار نداریم، در نتیجه مردم از نظر ساختار ذهنی دچار نوعی «شبه آشفتگی» شدهاند، این آشفتگی ممکن است موجب شود یکی حواسش به رعایت پروتکلها نباشد، یکی دقت نکند، و اصلا ممکن است برخی اعتقاد خود را به رعایت پروتکلها از دست داده باشند؛ همان اتفاقی که در برخی از کشورها مانند ایتالیا افتاده مردم بر علیه رعایت پروتکلها به خیابان میریزند و اعتراض میکنند و می خواهند ماجرای پروتکلهای بهداشتی و رعایت آنها، جمع شود. حالا خوشبختانه در کشور ما این حرکت جمعی و راهپیمایی بر علیه تداوم پروتکلها اتفاق نیفتاده.
این نوع برخورد و رفتار با مردم درست نیست، حتی اگر نوعی لجبازی در بین مردم بهوجود آمده باشد، اظهارش به این شکل از سوی یک مسئول درست نیست، مردم بیشتر از هرکسی نگران جان خود و نزدیکانشان هستند و در این مورد تعارف ندارند! اما با توجه به نوع تصمیمهای رسمی، بله اشکالی از مبارزه منفی وجود دارد، چون صداقت خبری، راستگویی، و وعدههای کاذب ندادن، از جمله شاخصهایی هستند که موجب جلب اعتماد مردم شده و باعث میشود مسئولان راحتتر وظیفه خود را انجام دهند. اما متاسفانه این اعتماد سست شده، مسئلهای که سالهاست ما دانشگاهیان در مورد آن هشدار میدهیم. این اعتماد اجتماعی از بین رفته در میان مردم را هیچچیز دیگری نمیتواند دوباره بازگرداند. وقتی اعتماد اجتماعی وجود نداشته باشد، تمام زحمات مسئولان پوچ و نابود میشود. مردم باید با اطمینان در جامعه حضور داشته و با مدیران خود همراه باشند. در غیر اینصورت مسئولان و مدیران هیچکاری نمیتوانند بکنند. به هرحال لجبازی بهصورت مخفی و آشکار وجود دارد، ولی باز تکرار میکنم که اظهار آن اصلا خوشایند نیست، چون مردم مدام در معرض اخبار و اتفاقات تلخ در پیرامون خود هستند و الان کمتر خانوادهای وجود دارد که عزیزی را بهخاطر کرونا از دست نداده باشد. بهجای گفتن چنین سخنانی، آن مسئول و مسئولان دیگر باید از مردم دلجویی کرده با آنان همراهی کنند و به آنان نویدهای روشن و خبرهای درست بدهند.
اساسا مسائل اقتصادی، خواه ناخواه یک متغیر مهم وتعیینکننده در رفتار مردم هست. کسادی و بحران اقتصادی، ثابت نماندن قیمتها، نبودن ثبات در فعالیتهای اقتصادی در همه بخشها؛ ازکسب و کار خرد گرفته تا کلان، به لجبازی و بیتفاوتی مردم دامن میزند. در واقع گاهی واخوردگی و سرخوردگیهای اقتصادی، موجب چنین عکسالعملهایی در بین مردم شده و باعث بیحوصلگی، بیانگیزگی و بیاعتمادی آنان میشود؛ چنین رفتارهای اجتماعی، طبیعی است که در کارکرد مسئولان هم تاثیر منفی میگذارد. در واقع این رفتارها با هم ارتباط زیادی دارند؛ هر چه از آنطرف وعدهها و نویدهای مسئولان، واقعی نباشد، از اینطرف عدم اعتماد گسترش پیدا میکند و هر دو طرف در این میان دچار ضرر و زیان و مشکل میشوند.
به نظر من مشکل فقط مردم نیستند، سوال این است که زیرساختهای کنترل این اپیدمی، چگونه است؟ آیا طرح و نقشه راه خاصی وجود دارد؟ در این مورد مردم چشمانداز روشنی ندارند. ضد ونقیض گوییهای مسئولان، موجب شده مردم اعتماد و ایمان خود را نسبت به آنان از دست بدهند. البته در این مورد، نمیتوان زمینههای اجتماعی، اقتصادی و روانشناسی عمومی را نادیده گرفت. این زمینهها که دچار ناهنجاری شدهاند، سهلانگاری و بیتفاوتی مردم را تقویت میکند.
برای اینکه دوباره مردم به درصد بالایی از رعایت پروتکلها برسند، باید نوعی «باورمندی مشترک» بین مسئولان و توده مردم وجود داشته باشد. یعنی وقتی مسئولی قولی یا نویدی میدهد، مردم از جان و دل آنرا بپذیرند و باور کنند و وظیفه خود را انجام دهند. اما متاسفانه این باورمندی مشترک وجود ندارد؛ مسئولان هم ضد ونقیض سخن میگویند و هم ضد ونقیض رفتار میکنند؛ برای مثال مسئولان قول داده بودند تا آخر شهریور فلان تعداد واکسن تولید و توزیع کرده و مردم را واکسینه کنند. اما الان کشور ما نسبت به وعدههایی که از چهار، پنج ماه پیش داده شده، بسیار عقب مانده، البته مدتی است واکسیناسیون به لطف اهداییهای برخی کشورها، کمی سرعت گرفته، اما ایکاش سیستم اطلاعرسانی انسجام میداشت و اخبار ضد ونقیض منتشر نمیشد.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟